آدرینآدرین، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره

آدرین , پسر باهوش و هنرمند مامان

آدرینی باهوش با لباس خرگوش!!!

عزیز دل مامان فردا 23 ماهه میشی یعنی فقط 1 ماه مونده که 2 سالت بشه خوشگلم و الان کلی تو حرف زدن پیشرفت کردی حتی بلدی از 1 تا6 بشمری - رنگ سفید-آبی- زرد-بنفش-سبز-قرمزو سیاه رو هم بلدی و شکل دایره -مثلث-قلب-ستاره-ماه-چهارگوش(مربع) رو از هم تشخیص میدی و اسم و صدای خیلی حیوونا مثل گاو-اسب-بی بیی!!!!-جغد-مار-خروس-کلاغ-جوجو-اردک-سگ-گربه-شیر -میمون و خرس رو هم بلدی خیلی با نمک حرف میزنی و کلمه ها رو اول درست تکرار میکنی و بعد اونجور که دوست داری میگی. از رو فلش کارتهای خوراکی هم همه اسمها رو بلدی بگی و عاشق کارایی هستی که مثل پازل میمونن. امروز هالووین است و مامانی امسال تو رو خرگوش کرده البته به دستور خود جنابعالی!!! ...
10 آبان 1391

آقا آدرین 21 ماهه میشود.

سلام عشق مامان امروز 10 شهریور 1391  است و فردا شما 21  ماهه میشی امروز  قد و وزنتو گرفتم   قدت شده 89 سانت ولی وزنت هنوز12.5 است 16 تا هم دندون داری . هر روز بیشتر از دیروز داری سعی میکنی حرف بزنی و سعی می کنی کلمات را درست تکرار کنی . عصر ها خودت میری تو خونت و بدون بهانه گیری میخوابی و تقریبا دستشویی رفتن رو یاد گرفتی(jisheto kamel baladi begi) . میوه مورد علاقت الان شلیل است و خیلی هم خوشگل میگی شلیل با تاکید روی لام اول!!!نقاشی کشیدن و کتاب خوندن رو دوست داری و خیلی خیلی هم پر انرژی و شیطونی و  تا یک آهنگ میشنوی شروع میکنی به رقصیدن میتونی بدون کمک غذا بخوری و آب بازی و موتور سواری (البته در حال ایستاده)...
10 شهريور 1391

اولین مسافرت دونفره مامان و آدرین

عزیز دل مامان  28 تیرماه من و تو برای 7 شب با هم رفتیم آنتالیا اونجا مخصوصا به تو خوش گذشت کلی آب بازی و شن بازی کردی و با هم روزهای جالبی رو گذروندیم و بگم که بدون کمک هیچ کس 1 هفته کامل رو با تو گذروندم و خیلی خیلی ازش لذت بردم ......حالا چند تا عکس از مسافرت میذارم اینجا که برای خاطرات باقی بمونه. ...
11 مرداد 1391

عزیز کوچولوی شیطون مامان

عزیزکم امروز تولد خاله گلایل بود و ما رفته بودیم خونه مامانا اینها خاله گلایل داشت پیانو میزد و طبق معمول تو رفتی بغلش رو صندلی شروع کردی به رقصیدن نمی دونم چی شد که یک دفعه افتادی نه من رسیدم که بگیرمت نه خاله تونست بگیرتت و ... سرت شکست و خون اومد من و مامانا و خاله سکته کردیم تا رسیدیم بیمارستان اونجا گفتن که خدا رو شکر به خیر گذشته و چیزی نیست اما سر خوشگلت دو تا بخیه خورد و کلی هم ترسیده بودی چون بتادین رو که دیدی فهمیدی که اوخ شدی .... از خدا میخوام که هیچ اتفاق بدی برات نیفته و واقعا شکرش میکنم که امروز به خیر گذشت . میدونی هفته پیش اولین بار اسممو صدا کردی و به جای مامان به من گفتی شقاقه و اونروز میخواستم بیام تو سایتت اینو ب...
27 تير 1391

آدرین در پارک

سلام عشقم دیروز رفته بودیم پارک مهرگان که تقریبا نزدیک خونه است تو عاشق سرسره سواری هستی و اونجا کلی سرسره بازی کردی و تاب هم سوار شدی خیلی دوست داری که میری پارک . الان رنگ زرد و سبز رو هم بلدی و هم میتونی بگی هم تشخیصشون میدی خیلی طوطی با نمکی شدی و تقریبا همه چیز رو تکرار میکنی و حتی امروز صبح که از خواب بیدار شدی به جاری اینکه بگی سلام گفتی صبح بخـــــر البته به زبون خودت !!! قربونم بشم من. ...
25 خرداد 1391

بعد از 100 سال

امروز بعد از چند ماه دومباره اومدم اینجا تو خونه که شما اجازه نمیدی من بشینم پای کامپیوتر کلی شیطونی آخه همش بپا میخواهی تازگی ها هر روز میریم پارک که یک کم بچه ببینی و بتونی با هم سن های خودت بازی کنی ..هنوز درست حرف نمیزنی اما کاملا میتونی بفهمونی که چی میخواهی و زبان اشاره هم یک چیزایی بلدی ....هر کاری رو هم که یک بار ببینی سریعا یاد میگیری .... چند تا عکس میزارم مال این چند وقتی که نیومدم ایشالله از این به بعد ماهی یک بار میام اینجا در ضمن قدت رو 16 اردیبهشت گرفتم آخرین بار 85 سانت بودی و وزنت هم 12 کیلو است الان.12 دندون داری و 4 تا دیگه هم داری در میاری. کلماتی که بلدی بابا - مامان - آب - ام - به به - بست ( بستنی) - جوجو - هاپو- پی...
2 خرداد 1391

سال نو ميلادي2012 !

سلام عشق من باسه امروزت كلي برنامه داشتم باست عروسك گرفته بودم بابانوئل و گوزن و يك لباس بز خوشگل كه بازم ازت عكس بگيرم اما متاسفانه مريض شدي احتمالا اونروز كه برده بودمت واكسن بزني از يكي اين ويروس جديد رو گرفتي كه حالت خيلي بده دو روزه تب 40 درجه داري...ديروز برديمت دكتر اما چون تبت پايين نيومد امروز با بابا برديمت بيمارستان الان كه دارم اينهارو مينويسم خدا رو شكر تب نداري و حالت يك كم بهتر شده زودي خوب شو عشقم كه ميخوام كلي بوست كنم . دو تا عكس ازت ميذارم كه ببيني چقدر بيحال شده بودي.... ...
11 دی 1390

تولدت مبارک!

      عزیز دلم 5 شنبه 10 آذر شب تولد یک سالگیت بود و ما برات خونه مامان مینا (مامانا) جشن گرفتیم خدا رو شکر همه چی با خوبی و خوشی برگزار شد و همه گفتن که بهشون خیلی خوش گذشت... کیک تو عدد یک سفارش دادم که روش هم عروسک پو Pooh رو گذاشتیم خودتم لباس Pooh که خاله برات از قبرس آورده بود را پوشیده بودی البته موقع کیک آخرشم به جای فوت کردن شمع کیک چنگ زدی تو کیکت! تو هم که کلی برای خودت کیف کردی و کادو گرفتی . کسایی که تولدت اومده بودن به ترتیب ورود : خاله لادن - خاله شبنم-خاله مریم- دایی پدرام و خاله بنفشه - عمه رزا و کیانا و کیمیا - بابا داریوش و عمه ناهید و عمو عصام و عمو آرش - دایی مصطفی - دایی احسان ....در ...
15 آذر 1390

فردا تولدته

آدرین از 11 آبان که دیگه کامل راه افتادی دیروز برای اولین بار خودت وقتی از تاکسی پیاده شدیم از خیابون با پای خودت رد شدی البته با من دستتو گرفته بودم که ندویی !! و بعد با هم رفتیم خونه مامانا اینا چون قشنگم پس فردا یک ساله میشی و من فردا که شب تولدته را برات جشن گرفتم البته چون محرم است قراره که تولده خونه مامانا بگیریم . ...
9 آذر 1390