آدرینآدرین، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

آدرین , پسر باهوش و هنرمند مامان

دوستت دارم

وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی، حافظه ام یاری نمی کند، فرصت بده و صبر کن تا بیاد بیاورم، اگر نتوانستم بیاد بیاورم عصبانی نشو، برای من مهمترین چیز نه صحبت کردن ، که تنها با تو بودن و تو را برای شنیدن داشتن است. وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند، دستانت را به من بده … همانگونه که تو اولین قدم هایت را در کنار من برداشتی. وقتی نمیخواهم چیزی بخورم مرا وادار نکن من خوب میدانم که کی به غذا احتیاج دارم. روزی متوجه میشوی که علیرغم همه اشتباهاتم همیشه بهترین چیزها را برای تو میخواستم و همواره سعی کردم بهترین ها را برای تو فراهم کنم. از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم، خسته و عصبانی نشو تو باید مرا درک کنی. یاریم کن، همانگونه که من یاریت کرد...
8 دی 1393

Pesaram doostet daram

I want you to know that from now till the end of my time in. This planet you are my son and I will love you forever you can trust me and whenever you need something or someone to talk to you can count on me dear . I will be there for you , I will do my best to raise you and I will try my best to let nobody to hurt you. You are my trusure . Love you always and forever ...
11 آبان 1393

زندگي جديد ما

  عشق و اميدم امروز دقيقا ١٦ روزه كه ما از ايران اومديم بيرون و خدا رو بابت اين شكر ميكنم تو اين ١٦ روز هيچخبري از بابات نبوده و حتي يك زنگ نزده حال تو رو بپرسه آدم واقعا ميمونه كه آيا اون تورو دوست داشته تو يك كم دلت شكستست اما و حرفهاي زشتي كه اون زده را شنيدي و اينكه به تو زنگ نزده داره بهت ثابت ميكنه كه بايد وقوي باشي و چون اون دلش براي تو تنگ نشده تو هم نبايد دلت تنگ شه متاسفم عشقم كه تو اين سن كم كه هنوز ٤ سالتم نشده بي مرامي دنيا و آدماشو درك كردي سعي ميكنم برات همه كار بكنم تا كمبودي تو زندگيت حس نكني و بهت قول ميدم تا روزي كه زنده ام تنهات نذارم يا بهت بي مرامي نكنم ،هميشه عاشقت ميمونم پسري قوي من براي من محكم و قوي با...
31 مرداد 1393

آدرین و فاطمه

سلام عشق مامانی تو همسایگی خونمون یک دختر کوچولو هست که دیگه الان 6 ماهشه تو خیلی دوسش داری و وسایل سیسمونی تو (روروئک - صندلی ها - کالسکه - کریر )دادیم به اون ذیروز هم که با هم رفته بودیم بیرون تو براش یک لباس خریدی و به همه گفتی داری برای خواهرت میخری . تو عزیز مهربون مامانتی و من بهت افتخار میکنم عشق من . این عکس با لباسی است که تو برای فاطمه خریدی عشق من. ...
2 مرداد 1393

Adrin's paintings today

  سلام عشقم اين نقاشي ها رو امروز كشيدي با خاله اي به نظر من كه خيلي قشنكن بوسسسسس، قبلا هن نقاشي كشيدي اما اينها اولين نقاشي ها تو اين سايت است، هميشه موفق باشي نفسم   ...
2 تير 1393

دوچرخە اقا ادرين

  سلام عشق مامانی  چند روز پیش من و تو و بابایی رفتبم با هم دوچرخە برات خریدیم و تو روز اول کاملا یاد گرفتی که چیکار باید بکنی باهاش و خودتو کنترل کنی از دوچرخت که انتخاب خودته خیلی راضی هستی و دوسش داری خدا رو شکر امیدوارم که همیشە بشە همه آرزوهات رو بر آورده کنم عشق مامان     ...
2 تير 1393

آغاز سال 1393

سلام به عشق مامان امسال برای عید تصمیم گرفتیم که با همه سالهای قبل متفاوت باشیم و به همین دلیل رفتیم با مامانا و خاله گلایل یک سفر به شهرکرد تا عید را با غریبه ها و به مدل اونها جشن بگیریم بابا آرشام هم موند پیش بابا داریوش چون اون هنوز مریضه و تو تخت میمونه ... با اتوبوس روز 28 اسفند راه افتادیم و عصری رسیدیم به شهرکرد اونجا هم 3 روز بودیم و کل شهر و جاهای دیدنی اون را دیدیم شهر خوب . مردم خوب و مناظر قشنگ و در ضمن تو هتل پارسیان  بودیم و من و تو با هم یک اتاق داشتیم و مامانا این ها هم روبرومون بودن تو سفر تو یم دوست پیدا کردی که از تو 9 ماه کوچکتر بود و اسمش هم مانلی بود (دختر لیدر تور)‌ و به همین دلیل به تو هم خیل...
5 فروردين 1393

یک شب خوب در شهربازی

سلام قشنگم دو شب پیش من و تو با بابایی  و عمو مازیار رفتیم کلبه اسرار آمیز در پارک ارم و خیلی به شما خوش گذشت متاسفانه از اونجا که بابا میخواست ما رو سورپرایز کنه من دوربین همراهم نیاوردم وفقط چند تا عکس از گالری همون جا داریم ... بعد ار اونجا هم رفتیم خونه مامان ملی که همه فامیل اونجا جمع بودن و بعد هم رفتیم خونه خاله لادن ....َ ...
4 اسفند 1392