آدرینآدرین، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

آدرین , پسر باهوش و هنرمند مامان

تولدت مبارک!

      عزیز دلم 5 شنبه 10 آذر شب تولد یک سالگیت بود و ما برات خونه مامان مینا (مامانا) جشن گرفتیم خدا رو شکر همه چی با خوبی و خوشی برگزار شد و همه گفتن که بهشون خیلی خوش گذشت... کیک تو عدد یک سفارش دادم که روش هم عروسک پو Pooh رو گذاشتیم خودتم لباس Pooh که خاله برات از قبرس آورده بود را پوشیده بودی البته موقع کیک آخرشم به جای فوت کردن شمع کیک چنگ زدی تو کیکت! تو هم که کلی برای خودت کیف کردی و کادو گرفتی . کسایی که تولدت اومده بودن به ترتیب ورود : خاله لادن - خاله شبنم-خاله مریم- دایی پدرام و خاله بنفشه - عمه رزا و کیانا و کیمیا - بابا داریوش و عمه ناهید و عمو عصام و عمو آرش - دایی مصطفی - دایی احسان ....در ...
15 آذر 1390

فردا تولدته

آدرین از 11 آبان که دیگه کامل راه افتادی دیروز برای اولین بار خودت وقتی از تاکسی پیاده شدیم از خیابون با پای خودت رد شدی البته با من دستتو گرفته بودم که ندویی !! و بعد با هم رفتیم خونه مامانا اینا چون قشنگم پس فردا یک ساله میشی و من فردا که شب تولدته را برات جشن گرفتم البته چون محرم است قراره که تولده خونه مامانا بگیریم . ...
9 آذر 1390

اولین Holloween

سلام پسری جونم اولین هالوین تو هم رسید منم از اونجایی که تمام اتاقت رو (POOH) کردم و خودتم متولد سال ببر هستی تورو ببر پو کردم که اسمش تیگر هست ( TIGGER ) خیلی هم با نمک شدی اما کشتی منو تا گذاشتی اون صورت خوشگلتو رنگ کنم. دیروز که 8 آبان بود تو همش سعی میکردی که به جای چهار دست و پا رفتن راه بری الان 12 - 13 روزه که تاتی میکنی و تا 10 قدم هم میری اما دیروز خودت هی پا میشدی وا میستادی و راه میرفتی خیلی با نمک راه میری دستاتو باز میکنی که نخوری زمین اما خوب تا دوربین میگیرم دستم که ازت فیلم بگیرم سریه میشینی زمین که بدویی بیایی دوربینو از من بگیری برای همین من هنوز نتونستم از راه رفتنت فیلم بگیرم برات. چند تا عکس از هالوین برات میذ...
9 آبان 1390

ده ماهگی

بالاخره 11 مهرم گذشت و تو ده ماهه شدی عزیزم متاسفانه به خاطر دندونات یا مریضشدنات اصلا وزنت از ماه پیش اضافه نشده دندونای بالا هم هنوز در نیومدن و دارن اذیتت میکنن . الانم که دارم اینو مینویسم بازم مریضی  سرما خوردی و گوش میانیتم چرک کرده و داری آنتی بیوتیک میخوری اینقدر شیطونی انرژی هاتو همرو مصرف میکنی و باسه همینم با یه باد که بهت میخوره داری سرما میخوری واقعا خسته میکنی آدمو نمیدونم این همه انرژی از کجا میاد وقتی مسکن و آتنی بیوتیک خوردی و غذا هم دوروزه لب نمیزنی . الن که دارم اینو مینویسم از اینور تخت میری بالا از اونرو میای پایین و برعکس!!!! ...
14 مهر 1390

پسرم با تمام وجود دوستت دارم

آدرین الان که اینو مینویسم دلم خیلی گرفته ولی میخوام اینو بدونی که از همه دنیا بیشتر دوست دارم و عاشقتم و آرزوم خوشبختی تو است و امیدوارم که همیشه بتونم خنده رو لبات ببینم و ناراحتی و گریتو هیچ وقت نمیخوام ببینم عشق مامان. میدونی چقدر دوستت دارم ؟از همه دنیا بیشتر      میدونی چقدر عاشقتم ؟از همه دنیا بیشتر   ...
28 شهريور 1390

امان از دست دندون درآوردن

بازم سلام هفته پیش که آدرین کوچولوی من این مریضی جدیدرو گرفته بود الانم چند روزه که دندونای بالاش داره در میاد و تب داره و گوش درد و بهونه گیری و نخوابیدن و هیچی هم جز شیر نمیخورهنی نی کلی لاغر شده طفلکی الانم که من اینو دارم مینویسم یک نارنگی رو داره با دقت له میکنه آبشو میریزه رو تخت من که تختم خوشمزه بشه .............. وووووو تازگی یاد گرفته بابایی که از در میاد میره حموم میره پشت در حموم گریه میکنه بابایی بابایی ..... تا اون بیچاره مجبور میشه با در باز حموم خودشو بشوره. راست میگن ها بچه ها مشکلاتشونم با خودشون بزرگ میشه....  دیروز مجبور شدم دکوراسیون اتاقمو عوض کنم چون یاد گرفته بود از رو تخت بره بال...
26 شهريور 1390

دست دستی!!!

سلام آقا آدرین 9 ماهه شده قدش 73 سانتی متر وزنش 9.400کیلو و دور سرشم 46 بود فکر کنم .... از روز 18 شهریور کار جدید یاد گرفته اونم نانای کردن و دست زدنه خیلی با مزه نانای میکنه هی خودشو بالا پایین میکنه دست میزنه .. یک تاب هم براش خریدم که خیلی خیلی دوست داره تاب بازی کنه ..... کلی شیطون شده دیگه و اقعا همش باید دنبالش راه برم که چیزیو نشکونه یا نکنه دهنش. عکس از وایسادنش و دست زدن و تاب بازی رو میذارم اینجا که همه ببینین .... ...
21 شهريور 1390